هنرمند یک واسطه است
مشاهیر هیچگاه نمیمیرند، حتی مرگ هم نمیتواند پایان یک ذهن، یک دانایی و یک ایده شود. به مناسبت بزرگداست حکیم عمر خیام، کارگروه بینارشتهای ادبیات و هنر انجمن ترویج زبان و ادب فارسی با همکاری دانشگاه فردوسی مشهد و میانداری خانم زهرا رسولی، دانشآموختة کارشناسی ارشد پژوهش هنر، نشستی را در شامگاه 29 اردیبهشت ماه 1401 در بستر اسکایروم با حضور استاد علیرضا قدمیاری، مجسمهساز و سازندة تندیس خیام، برگزار کرد.
سادگی درون
همانطور که ما برای نوشتن سبک مخصوصی را برمیگزینیم، هنر و نقاشی نیز سبکهای مخصوص به خود را دارد. در سبک هرات، با یک نوع سادگی برخاسته از زیبایی رو به رورهستیم که چشمان مخاطب را خسته نمیکند، خطوطی بسیار ساده، اما پرمعنا. در کل، سادگی در درون سبک خراسانی نهفته است که استاد قدمیاری هم آن سادگی را میپسندد و در سخنانش آن را بازگو میکند.
قدمیاری که سفر خود به کویر را آغازی برای آمادهسازی مجسمة حکیم عمر خیام میداند، دربارة فرم سادة این مجسمه گفت: «سالهاست بر روی نور مطالعه داشتهام. نور در ادبیات، نور در عرفان، نور در هنر تا اینکه بالاخره نقش مهم نور در کار مجسمهسازی را کشف کردم». در اثری که ما اکنون از خیام میبینیم که طبق آن سفر شکل گرفته است، با تعویض جهت نور، حس و حال کار عوض میشود.
حال چرا خیام؟!
خیام نه تنها خاموش نشده است، بلکه پرشورتر هم شده است. این را میتوان از احترامی که نیشابوریان برای او قائلند، درک کرد. با اینکه فاصلۀ تاریخی با او قابل توجه است، اما هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد و بُعدهایی از او تازه کشف شده است و حتی در حال کشفشدن است.
به عقیدة قدمیاری، اگر ما بخواهیم مجسمهای بسازیم باید پویا باشد و ارتباط برقرار کند. او حتی برخی از قسمتهای کارش را به عمد سفید میکند تا رقص نور و بازی آن با پیکرۀ مجسمه را نشان دهد. او که در کمال تواضع هنوز خود را دانشجوی این رشته میداند، خراسان فرهنگی را بزرگ میشمرد و بر این عقیده است که این حوزه در نقاشی، ادبیات، هنر و حتی موسیقی حرفها برای گفتن دارد.
هنر و طبیعت
ما نباید در طبیعت دستکاری کنیم. یک هنرمند باید قسمتهایی را با دست خلق کند و جاهایی را به حال خود واگذارد، این احترام به طبیعت است. اگر هنرمندی تمام اثر را درست کند، پس جلوۀ طبیعت از بین خواهد رفت. اول از همه باید بگویم که این عقیدۀ درستی است که هنرمند باید و نباید ندارد. هنرمند نباید کپیکردن بداند، الهام گرفتن چرا، اما اینکه مقالهای را عینا تکرار کند، کار درستی نیست.
قدمیاری که معتقد بود لازم نیست هه چیز زیبا بشود، رسولی را بر آن داشت تا از او بپرسد: «چرا مجسمۀ خیام چهرۀ رنجوری دارد؟، صورت خیام را خیلیها با چهرۀ رنجور تصور کردهاند آیا این درست است؟». قدمیاری پاسخ به این سؤال را با مثالی آغاز کرد. ما در جاده سفر میکنیم و ناگهان پیکر یک ماشین تصادفکرده را میبینیم، آیا این تصویر زشت پیام بدی هم دارد؟! خیر. گاهی زیبایی در پیامی پنهان است، نباید فریفتة زیباییهای ظاهری شد.
مذاق ادبیاتیها تلخ است یا ما ناواردیم؟
رسولی با این سخن که: «زیاد اتفاق افتاده است که مجسمههای مشاهیر ساخته میشوند، اما متخصصان ادبیات در برخی مواقع با آنها ارتباط برقرار نمیکنند و اصلا به مذاقشان خوش نمیآید، چه راهکاری دارید؟» قدمیاری را به توضیح نهضت حجمسازی کشاند و او هم اعتقاد داشت که اگر دربارة اثری صحبت نشود و نقد نشود، آن اثر مرده است. پیش از این، هنرمند در کارگاهش کار میکرد، اما اکنون باید خودش را به اشتراک بگذارد. از اقشار و استادان مختلف کمک بخواهد تا بتواند اثری را کاملتر جلوه دهد. خیلی از هنرمندان کارهای نیمهتمامی دارند که دیگران آنها را کامل میکنند. هر کار نیمهتمامی بد نبوده، ممکن است ایدهاش تمام شده باشد و دیگری با دیدگاهی نو آن را کامل کند، مثل شاهنامه که پیشینهای داشته، خیلیها قبل از آن حماسه گفتهاند، اما هیچکدام فردوسی نشدهاند، فردوسی قلهای است غیرقابل فتح.
این نشست که با خیام شروع شده بود، در ساعت 21:30 و با یاد فردوسی پایان یافت.
گزارش: مبینا اشرفی