هنری به وفاداری رخش
هنر مجسمهسازی و موضوع انواع متن و ارتباط متون با متنهای از پيش خلق شده که هر اثری را مانا میکند، دغدغهای بس شگرف برای بحثی تازه و خلق ایدههایی نوست. برای آگاهي دربارة اين موضوع و در راستای تمركز بر حوزة متنشناسی و تصویرشناسی، کار گروه ادبیات و هنر انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران با همکاری دانشگاه فردوسی مشهد و زیر نظر خانم دکتر فاطمه ماهوان، استادیار دانشگاه فردوسی مشهد، نشستی را در شامگاه جمعه 26 شهریور ماه 1400 با حضور استاد حسین دوپیکر، مجسمهساز و پژوهشگر هنر، و میانداری خانم زهرا رسولی، دانشآموختة کارشناسی ارشد پژوهش هنر، برگزار کرد. این نشست که در بستر اسکای روم برگزار شد، با سخنرانی دربارۀ موضوع «بینامتنیت در مجسمهسازی و شاهنامه» کار خود را آغاز کرد.
بینامتنیت و نظريهپردازان
رسولی، پس از شرح پیشینة فعالیتهای استاد حسین دوپیکر و دعوت از ایشان برای آغاز سخنرانی، نخستین پرسش خود را که دربارة بینامتنیت و جایگاه آن بود، مطرح كرد. استاد دوپیکر که برای پایاننامة دورۀ کارشناسی ارشد خود موضوع «شاهنامه و رخش» را انتخاب كرده بوده است، با طرح این موضوع که ما تنها آثار مکتوب را متن نمیدانیم و نظریة بینامتنیت نظریهای کاربردی است و حتی یک قطعة موسیقی را متن میداند چه برسد به مجسمه، سخن خود را آغاز كرد. او اشاره کرد که در حوزة متن انواع مختلفی وجود دارد. ترامتنیتها که به ارتباط متن با نظامهای فرهنگ مربوط میشوند، بینامتنیتها که شاهنامه را میتوانیم یک کهن متن در فرهنگ ایرانی در نظر بگیریم و زبرمتنیت و سرمتنیتها که به ترتیب به مناسبتهای غیرتفسیری بین دو متن و دریافت خواننده از یک اثر اطلاق میشوند. دوپیکر که حتی نقل قول را بینامتنیت میدانست، از عقیدۀ رولان بارت سخن به میان آورد و در میان سخنش گفت: «وقتی ما اثری را خلق میکنیم، تفاسیر و خوانشهای متفاوتی از آن وجود دارد و به پیروی از آن مطالعات گوناگونی هم خواهیم داشت».
رسولی که گفت وگویی از دوپیکر را مطالعه کرده بود و برایش تعریف استاد از مجسمهسازی جالب به نظر میآمد، ایشان را به بحث پیرامون مجسمهسازی و اثر بیستون دعوت کرد. در واقع، کتیبة بیستون در کرمانشاه در وهلة نخست، یک اثر تاریخی است و حضور داریوش و همراهانش در این سنگنگاره آشکار است. این کتیبه که به سه زبان بابلی، ایلامی و فارسی باستان نوشته شده است، علاوه بر نقاط قوت، نقاط ضعف كلامي هم دارد. دوپیکر، پس از بررسی این نکته که این سنگنگاره به بخشهای اصل و نسب، واقعنگاری و ستایشنامه تقسیم شده و اگر این تصویر را از متن جدا کنیم نمیتوان تشخیص داد که به هم مرتبط است، سخن خود را دربارۀ راز بیستون به پایان برد و از منبع سخنان خود که کتاب «درآمدی بر بینامتنیت » اثر دکتر نامور مطلق است سخن به میان آورد.
آثار بینامتنیت و متون درونفرهنگی
پس از گذشت دقایقی از نشست، دوپیکر که در شناسنامة کاری خود آثاری چون یادمانی برای یوتاب، خان سوم و سردیس پیر هرات را دارد، دربارۀ ارتباط تنگاتنگ بین بینامتنیتها و متون درونفرهنگی اظهار نظر کرد. ایشان بر این عقیده بود که ما وقتی اثری را از یک متن ادبی برداشت ميكنيم، یک متن درونفرهنگی داریم. بنابراين، تأثیری که سعدی بر بهارستان جامی گذاشته است و همچنین تأثیر حافظ شیرازی بر گوتة آلمانی یک موضوع بینافرهنگی است و این موضوع در هنر تأثیر بسیاری دارد تا جایی که میتوان گفت اثر هنری بدون پیشمتن وجود ندارد.
اهمیت رخش و نگاه او به این اسطوره
در ساعات پایانی نشست که مخاطبان مجسمههای دوپیکر را دیده بودند و ناآشنایان با او آشنا شده بودند، سخن بر روی پایاننامة ایشان و موضوع اختصاصی نشست که« بینامتنيت در خان سوم شاهنامه و ساخت مجسمة رخش» بود، متمرکز شد. رسولی که مشتاق پرسش از استاد بود، موضوع پایاننامة ایشان را به میان آورد و آغازی دیگر برای موضوعی تازه شد. دوپیکر، با واژۀ رخش سخن خود را آغاز کرد که برایش بنا بر پیشة او ارزشمند بود. البته او رخش را وفادار خطاب کرد و گفت: «شاید اگر رخش نبود، پهلوانی به نام رستم هم نبود». گویا رخش و اسب برای ایشان مقدس بود و احترام زیادی برای آن قائل بودند.
در پایان جلسه، ایشان به مجسمة یابودی برای یوتاب، خواهر آریوبرزن اشاره کرد .این مجسمه، اسب در حرکتی را نمایش میداد که یادبودی برای کمک بانویی به برادرش بود. دوپیکر که گلهمند از بی توجهی و آسانگذری از هنر در نزد برخی بود، هنرمندان را به تعبیر من «عاشق» دانست و کارشان را سترگ و عظیم نامید. این نشست، پس از گذشت یک ساعت و نیم از آغازش؛ یعنی ساعت 21:30 کار خود را به پایان رساند و صفحهای دیگر برای دفتر کارگروه ادبیات و هنر ایران ورق زد.
گزارش: مبینا اشرفی